چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

بکر است این احساس

در جواب ای میلم گفت :سفر بودم.

وقتی جواب های کوتاه میده ینی fall in love ه .

چندتا از عکساش روگذاشته بود. 

هر عکس چندین دقیقه منو ماتِ خودش می کرد.

توی سکوت و تجسم خودم بودم که یک باره صدای‌ِموسیقی اومد. تازه یادم اومد که نوت مهدی واترز رو می خوندم و موسیقی "مینا" از کریستوفر رضاعی رو کلیک کرده بودم.

ینی وقتایی هم که نمی‌خوام یه مدیوم بیاد توی ثبت خاطراتم خودش از درو دیوار میباره برام.

موسیقی روی تکرار بودومنم غرق شده بودم توی عکسا.

نمی‌تونم حالم روتوصیف کنم. خوشحال نبودم غمگین هم نبودم اما خودم هم نبودم ؛خالی بودم .

حس ِیک دوربین عکاسی که زیر سایه ی درختی بر بلندای دشتی کنار گذاشته شده تا آسیب نبینه و جایش امن باشه تا صاحب‌اش بتونه توی رودخانه‌ی وسط دشت تنی به آب بزنه و لذت ببره از باکرگی طبیعت...