-
01
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 07:07
مردِمن امروز از صدایِدمپاییات روی پارکتها فهمیدم که کلافه هستی فهمیدم که بیدارم میکنی فهمیدم که غرهایی داری که بعضیهاشون بجاست خیلیهاشون بیجا خرو پفهایِ الکی هم مانع نشد تا بیدارم نکنی. سر درد امروز را با چه عشقی تحمل کنم؟! عجالتن مرده و زنده تان را دوست میدارم اونم سگی...
-
بکر است این احساس
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 07:02
در جواب ای میلم گفت :سفر بودم. وقتی جواب های کوتاه میده ینی fall in love ه . چندتا از عکساش روگذاشته بود. هر عکس چندین دقیقه منو ماتِ خودش می کرد. توی سکوت و تجسم خودم بودم که یک باره صدایِموسیقی اومد. تازه یادم اومد که نوت مهدی واترز رو می خوندم و موسیقی "مینا" از کریستوفر رضاعی رو کلیک کرده بودم. ینی...
-
دل با غم عشق پای ناورد آخر
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 16:27
گفتم من همیشه تو رو توی ماشین دیدم. هیچ تصوری ندارم که وقتی راه میری چه شکلی هسی اگر روزی روزگاری توی خیابون دیدمت فکر کنم نتونم بشناسمت. دعوتم کردی به چای... نمی نمی دونسم و چای با تنها شکلات ویسکی دار ات منو نمک گیر می کنه نمی دونسم نمکین لبخند شما منو دل گیر می کنه آخ از دلم که گیر کرد توی اون کاناپه و منو بی دل...
-
بر بوی وصال باد میپایند
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 16:16
از توی آیینهی ماشین دیدمت. نگاه سرگردونت رو دیدم. پیاده شدم و با قدمهای بلند به سمتات اومدم صدات کردم و برگشتی. یادم نیست کدوممون دست دراز کردیم اما یادم هست که من سر بر گردنات گذاشتم و اول یه نفس عمیق کشیدم و بعد گردنت را بوسیدم. نمیخواستم توی خیابون ببوسمت . اما دلتنگی و شوق دیدار اجازه نداد باید و نبایدها رو...
-
من تو را دوست دارم و این به تو مربوط نیست اما منوط هست
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 06:20
آدم هایی رو دوست دارم روی چه حساب و کتابی ؟! نمیدونم هر کسی رو به بهونه ای دوست دارم... علاقه ام رو بهشون گفتم. هر وقت با نوشته و فیلمی یادشون افتادم بهشون گفتم. هیچ وقت نخواستم دوست داشتنم رو بهشون تحمیل کنم. من از دوست داشتن آدما هیچ انتظاری ندارم. دوست داشتن آدمها از معدود لطفهایی است که می تونم به خودم بکنم. نه...
-
اوباما و ان
شنبه 11 خردادماه سال 1392 05:41
همسین ، از اولین سخنرانیهای انتخاباتی اوباما یه فیلم تحلیلی کوتاه رونشونم داد. شیوه ی بیان و صحبت کردن اش ونکته هایی که اشاره کرد توی سخنرانی اش ساده دقیق و تاثیر گذار بود. با فن بیان خوبی ادا شد. فیلم دیگه ای هم نشونم داد که خانم *amy cuddy* بادی لنگویج اوباما ورامنی را تحلیل می کرد. اوباما چهل و چهارمین رییس جمهور...
-
ناگریز
جمعه 10 خردادماه سال 1392 06:32
دیروز ایمیل بهرنگ اومد. خوندمش. نگرانم بود. میدونم که در جام جماش، چیزی در آیندهام دیده و نگرانم شده. به جادویش اعتقاد دارم. اما نرود هیچ پندی در دل ِنرم ِعاشق. گفتم: بهرنگ! عاشقان را تجربه ناگریز است.
-
بوس بغل بدروود
جمعه 10 خردادماه سال 1392 06:26
پلنگِ وحشیِ دلم هوس ِافسانه کرده کاش روی ِ ماه ات را ببینم ریحان.
-
آب و توانی و ناتوانی
جمعه 10 خردادماه سال 1392 06:13
رعنا و رویا کوچیک بودن. خونهی ستارخان بودیم. تابستان بود.کمبود آب بود و جیره بندی شده بود. همسین مهمون دعوت کرده بود . دبه های آب و لگن ها و قابلمه ها روپر از آب کردم. بخاطر این که کولر استفاده نکنم همه ی پنجره ها رو باز گذاشته بودم. غذا رو هم باید خودم درست می کردم. رویا ممرز میشد و رعنا رو توالت میبردم. غذا ها رو...
-
ختنه - حجاب - غسل
جمعه 10 خردادماه سال 1392 06:01
ریحان اگر به چین هم برود با قطع آب مواجه می شود. چهار روزه آب گرم مجتمع قطع شده. واسهی اردکی مث من که هر روز دوش می گیرم مث شکنجه می مونه. دو روز اول یه دوش آب سرد دو دقیقه ای گرفتم. اما دیروز و امروز آب گرم کردم و با سیستم لگن و اینا خودمو شستم. همسین امروز گفت باید دوش بگیرم براش آب گرم کردم و لگن ها رو آب کردم و...
-
مطبخ سرنوشت محتوم...
جمعه 10 خردادماه سال 1392 05:54
وسوسهی "زنِ مطبخی بودن کنجِ آشپزخونهی بابام توی قم" خیلی قوی تر از "زنِ مطبخی بودن کنج آشپزخونهی یک دیپلمات در چین است"
-
ماه و تنهایی
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 12:36
سایههای بیتاب پا بر حوض میکوبد ماه ِخشکیده بر کاشی... ریحان.
-
آخ که دلم آب افتاد دلم به تاب تاب افتاد...
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 06:46
میدونسم که به لحظهی جدایی نزدیک شدم.اما هنوز می تونسم یه ساعت دیگه کش اش بدم. ولی ته دلم داشتن رخت می شسن... تپش قلبم دوباره شروع شده بود... زمان بین ظربانم تند می گذشت...گفتم راه رفتنی رو باید رفت و در بستنی رو باید بست... رفتی سراغ لب تاب و کلاه قرمزی رو گذاشتی آهنگ تیتراژش بود . رسید به این جا که "آخ که دلم...
-
لطف ام شامل حال خودم نمیشه
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 05:49
چند روزه هوای بارانی و نسیم و ابر و خنکی ِطربانگیز حالوهوایِ باغ بابا رو داره... هوا که کمی روشن میشه خودمو مچاله میکنم زیر پتو وهی منتظر میمونم که بابا بگه ریحان بیداری ؟!بابا یه چایی بده یا مامان ظرفهای توی آشپزخونه رو جابجا کنه یا صدایِ آواز خوندن همسین از توی باغچه پشتی بیاد... چشمام رو باز میکنم. موبایلم...
-
"خانمجونمونده"
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 06:40
خانمِ"خوشگل" پیام داد وگفت ساعتچهار بیا پایین آشرشته داریم...قاشق و کاسه هم بیار. ساعت چهار با رها رفتیم پایین و قاشق و کاسه بدست توی محوطه میچرخیدیم. مسیج دادم آش فروشی کدوم طرفه؟! جواب داد سرتو بلند کن و اونور لیک روببین.. سرم رو بلند کردم و اونور دریاچه دیدمشون. دوتا قابلمه ی بقچهپیچ کرده بودند و زیر...
-
آمین را در گوشم زمزمه خواهد کرد
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 12:07
اولین غروب خرداد معجزه رخ داد خورشید از مغرب طلوع کرد... ریحان.
-
وصلهی ناجور
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:38
من دُرد ِ شرابم که به مسجد فتادم...
-
لِه داغون...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:35
لعنت به تو که اعتقادات ات آرزوهایم را بر باد داد و حسرت هایم را پروبال داد...
-
اپیلاسیون...آرایشگاه
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:17
وی لیست خدمات آرایشگاه هر کاری رو به انگلیسی هم نوشته بودن. قیمت های اپیلاسیون رو دیدم. خیلی عجیب غریب بود . به "خانمِمهر" زنگ زدم و ازش پرسیدم قیمت ها چطوریه ؟! گفت من امروز "آیی" دارم بذار به اون بگم بعد اون از آرایشگاه بپرسه. خلاصه بعد از یه گفتگوی طولانی قیمت های بدست اومد اپیلاسیون از گردن به...
-
مو...جادوگر...آرایشگاه
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:17
با "خانمِخوشگل" رفتم آرایشگاه تا راه و چاه رونشونم بده و اسکول بازی در نیارم. اینا هم فهمیدن من اسکلم:))) ارزون ترین مدل کوتاهی مو شصت و هشت یوان بود بعد دیگه قیمت ها میرفت بالا تا برسه به چهارصد پونصد یوان. از روی منوی آرایشگاه برحسب قیمت آرایشگر رو انتخاب کردیم بعد گفتیم یه جای پرایویت میخوایم بردمون توی...
-
شادمهر یا شادمان...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:15
رد مسافری در آسمان ابرهای خط خورده کلاغان شادمان ریحان.
-
مرگی که بدست خودم هست
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:14
دلم مرگم رو می خواد. چی مشد مرگ من مث مرگ اون آتشنشان مفید بود!? هم اعضای بدن اش ،زندگانی امیدواران به زندگی رو تامین می کرد . هم جان اش جان یکی رو جان تر می کرد!? چی می شد جان یکی،جان اویی بود که میلرزد دلم به هوایش!? این روزها دلم مرگم رو می خواد... تنها ارزویی هست که خودم می تونم براورده اش کنم اما حتی من هم با...
-
دست بر مرهمی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:13
وقت دیدار; دست محبت ات را برشانه ام بگذار شاید مرهمی بر خستگی شان شود... ریحان.
-
کیر زدی به حال کیری ام...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:12
اون "شرمنده" ی آخر چت ات را بیاد داشته باش زخم ات خیلی عمیق بود...
-
دورهگرد است دلم...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 06:09
باد به پنجره میکوبد؟! یا صدای ِتیشهی فرهاد است... مجنون شوریده گشته؟! یا برکه همآغوش ِ ماه ... میپرد خوابِ شیرین از سر میخزد حس لیلی درتن خوابزده به قاب پنجره مینشینم بوف ناله میکند بخواب ریحان! نه مجنونی حیران توست نه فرهادی آواره ات بادِ مستی تنها؛ دورهگردی می کند بخواب ریحان...
-
این همه شوریدگی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 05:59
ای باد! قصه از چه آغاز کردی؟ که باغ و برکه را از مجنون تمیزی نیست... ریحان.
-
دوست _ تنهایی
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 05:57
از چه بر در می کوبی باد!? در سرای من جز خاک ره دوست چیزی نیست... ریحان.
-
خانمِمرموز
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 19:26
از اول که دیدمش یه حس دوگانه نسبت بهش داشتم. نوع حجاب اش خیلی شیک و زیبا و از این مدل لبنانی ها بود. وقتی می خندید زیبا تر میشد. کلن یه حس عجیبی داشتم بهش. واسه همین اسمش را گذاشتم "خانمِمرموز"... "خانمِ مرموز" توی پکن فوق لیسانس جامعه شناسی گرفته. ینی یک سال زبان چینی رو برای ورود به دانشگاه...
-
هرز
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:29
دیشب ساعت هشت به یه پیک نیک دعوت شدیم. امروز ساعت دوازده وسط پیک نیک بودیم؛) همون جماعتی که ازشون میترسیدم و پیشداوری داشتم دربارشون... امروز یکی از بهترین روزهای غربت شد. اونقدر خندیدم و حرف زدم که فک ام هرز شد:))) Apr 29, 2013
-
یواشکی:)
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:20
هر وقت فروشگاه های بزرگ می رفتیم دوست داشتم قایم بشم وقتی فروشگاه تعطیل شد برم قسمت شکلات هاش و تا صبح با هاشون صفا کنم اما امسال دلم می خواد توی قسمت مشروب هاش قایم بشم:))