چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

خانمِ‌مرموز

از اول که دیدمش یه حس دوگانه نسبت بهش داشتم.

نوع حجاب اش خیلی شیک و زیبا و از این مدل لبنانی ها بود.

وقتی می خندید زیبا تر میشد.

کلن یه حس عجیبی داشتم بهش. واسه همین اسمش را گذاشتم "خانم‌ِمرموز"...

"خانمِ مرموز" توی پکن فوق لیسانس جامعه شناسی گرفته. ینی یک سال زبان چینی رو برای ورود به دانشگاه خوانده است.

"خانمِ‌مرموز" حرف خرید را پیش کشید.بعد از من پرسید جنسای اینجا قیمت هاش چطوره؟!

گفتم: یه سری جنس ها رو می دونم...اما از وقتی که من از ایران آمدم باز هم قیمت ها بالا رفته.

گفت: ایران که فقط جنس درجه سه و چهار چین را میارن...من نمی دونم چرا این تجار و بازرگانان ما جنس درجه یک چین رو وارد نمی کنن؟!

گفتم: خوب توی ایران حدودن هفتاد درصد زیر خط فقر هستن بخاطر همین تقاضا ی بازار ایران میشه جنسی که این مردم هم بتونن بخرن و این ینی جنس درجه سه و چهار...

یک دفه "خانمِ‌مرموز" گفت:

برو بابا فامیل ما همگی میگن نداریم نداریم اما هرچی که مد میشه رو زودتر از ما می خرن...

سکوت کردم

و خانم مرموز شروع کرد به صحبت کردن با بقیه.

داشتم به یک فوق لیسانس جامعه شناسی فکر می کردم 

که ملاک و جامعه ی آماری اش فامیل خودشون هست و با همان جامعه ی آماری حکم میدهد برای بقیه ی جامعه...