-
بهرنگ بیدارشو که ریحان داره می زاد
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 04:20
براش نوشتم: اوضاعم هم خوبه هم بد خوبه چون امیدوارم توی اینجا بخاطر غربت خانواده با هم صمیمی تر بشه و همدم تر هونجوری که سعید کمی متفاوت تر شده و رعنا (بزرگه)با رها(کوچیکه) رابطه شون بهتر شده و من دل خوش به یاد گیری ناشناخته ها شدم اوضاعم بده چون بعد از اومدنم باز بابا بدتر شده و باز یه هفته بستری بوده و باز یه ماهه...
-
گا
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 06:33
گا؛ رفتنی نیست همین گوشه کنار هست از رگ گردن نزدیکتر هست دارم آشپزی میکنم یاد مامان سادات میوفتم :ریحان زیر چراغ رو کم کن کتلت ها رو با شعله ی کم سرخ کنی خوشمزه تر میشه از ته دل ات دلتنگی پنجه میکشه تا به چشمت بیاره به هوای سیگار میرم توالت فندک نزده پرت میشم به ماشین و او ... دریغ از کام دوم و کون سیگار رو...
-
باد
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 06:19
امروز باد میاد از سحر نه خورشید پیدا بود نه ساختمان های مجاور. نمی شد فهمید گردو غباره یا آلودگی یا ابر. الان اونقد باد سرعت داره که می ترسم دیش های ماهواره کنده بشه و پرواز کنند. اینجا هم به پا قدم بهار باد سرگردان و واله گشته سربر گوش هر درخت و گل فریاد میزند تا بلکه خواب زمستان را رها کنند تا باز شهر را پر از رنگ...
-
مشرقی
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 06:05
روزگارِ عجیبیست باختری بودم و خیره چشمی خورشیدِ خاور میکردم مشرقی گشتم: بوسه بر رخ ِ مغرب مینهم ریحان.
-
دلتنگی1
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 18:59
سر به سر کلمات گذاشتم آه برآمد از نهاد اشک نیامد از کلام ریحان.
-
دلتنگی
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 17:20
بی هوا به هوا رفت، آهم در هوای بودنت ریحان.
-
09
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 09:41
فروغ: مورد از شما سرمایه گذاری از ما من: نمی دونم چرا همه می خوان مورد ِ منو بذارن:)))
-
ماهی3
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 09:13
از مستاجرِ قبلی ماهیی قرمز برجا مانده مهمان نوازی می کند با بوسه هایش ریحان.
-
پرده
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 08:43
آن یکی پرده است در قاب پنجره وین یکی پرده است بر دیدگان ما این یکی پرده میدراند با فیلان وان یکی پرده میدوزد بهر فیلان
-
08
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 08:40
فروغ:خانم از موردتون چه خبر؟ من: بوی مورد ام همه ی محله رو برداشته :))))
-
07
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 08:37
فروغ: خانم این مورد شما با مورد ما نمی خونه من: می خوای باهاش برقصه؟!شاید با هم جور شدن:)))
-
نیاز
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 08:17
بابا بیدار شدو یا مولا گویان لب تخت نشست...چند تا تلفن زد تا ببینه بار چی دارن و کیا رفتن سر کار... خودمو بخواب زدم ...می خواستم مطءن بشم که میتونه کارهای خودشو بکنه...نیاز دارم که به خودم بقبولونم بابا خوبه ... عصایش را برداشت و با دست دیگه استکان نعلبکی روی عسلی را برداشت .قدم های کوتاه و ضربه های محکم عصا ولرزش...
-
هیچ
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 08:15
دارم فکر می کنم من چی هستم؟ به *هیچ* می رسم من هـ هستم از نوع ِدو چشم پر از حسرت و دیدن و نبودن من سر آغاز پوچی هستم...
-
:))
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 07:59
مست رفتی دستی به دول اش زدی سستی اش مستی زسرت پرانید عمام خودم .......................... آن که مست آمدو دستی با دل ما زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد؟ سایه
-
نوروز
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 07:58
نوروزی که سبزه اش درگره باشد نی روز باشد که شبی تیره شود عمام ریحان
-
غبار خاطرات
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 05:27
تمام کف خونه پارکت است.بجز حمامها و آشپزخانه. برای تمیز کردناش اول آشغالها و گردو غبار را با جارو و خاک انداز جمع میکنم بعد ت/ط/ی میکشم. حارو کردن گرد و غبار اونقدر سخت هست که به آب و عرق میافتم.اگر کمی محکم جارو بزنی گرد و غبار بلند میشود و تو هوا معلق میماند تا دوباره جای خواباش را پیدا کند. غبارهای...
-
06
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 16:07
من: خانم این موردِ منو اگه نمی خوایین بفروشم به چینی ها؟! فروغ:قیمت کن اگه خوب تر بود بفروش:) من:موردمو عرضه کردم اما چون زبون همو نمی فهمیدیم نتیجه ای نداشت:| فروغ: معامله ی پایا پا می کردین:)) من: معامله شون قد نمی داد به پا یا لا پا:)))
-
05
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 15:09
فروغ: خانم موردِ 2012 خدمتتون هست؟! آخرای 2012 هم باشه قبوله:)) من: داریم چینی اصل اش روهم داریم فابریک :)))) تازه 2013 هم هست. واسه عید چینی ها حراج اش کردیم:))))
-
تب
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 14:54
سردم بود . عرق روی بدنم داشت خشک می شد .لرز کردم .دست بردم و پتو رو کشیدم روی خودم . تمام تنم درد می کرد .نمی دونسم چقدر وقته خوابیدم. بیرون هنوز تاریک بود.باید قرص می خوردم . از صدای نفس هاش فهمیدم خوابه.گرما ی پتو کرخت ام کرد . شب بود و مهمونایی رو از توی کوچه باید می بردم خونه شون.عمه اشرف و ننه آقا و باباجی....
-
گواهی نامه 1
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 14:34
حدود شش میلیون مهاجر در چین منتظر جواب دولت چین برای درخواستِ گواهی نامهی رانندگی شون هستن. دولت چین قوانینِ خیلی سختی برای رانندگی دارد.ازجمله این که یک مهاجر یک سال بعداز اقامتاش در چین میتواند تقاضای گواهی نامه کند. بعد از آزمونهای سخت گواهی نامه صادر می شود. جریمههای چین سرسام آوره.چهار ،پنج جریمه معادل قیمت...
-
04
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 08:03
فروغ: مورد های جدید بهاره رسید با قیمت مناسب:)) من: سایز بندی هم داره؟! فروغ :بعله!! من: یه بیست و یک سانتی اش را بدهید:)))) فروغ: روانی:))))))
-
03
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 06:04
فروغ: مورد رو چطوری میشه از گمرک رد کرد؟ من: : مورد ما باهاس با طرف اش از مرز رد بشه...بی ما معنی نمی ده:) فروغ: به خودتون وصله؟ من اصل وصله هستش:)))
-
02
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 04:53
فروغ: مواردشما را به بالاترین قیمت خریداریم:) من:شما بیایین پایِ مورد، نصف قیمت میدیم ما بیاییم پیش شوما دوبل می فروشیم :))))
-
01
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 09:21
فروغ: خانم شما مورد دارین؟! واسه مریض می خوام من: اگر مریض جنسی باشه دارم:)) فروغ: مریضش که اصل جنسه:))))
-
خلقت
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:55
من:فلانی منو بلاک کرده واسطه فرستادم گفته _مورد_ داشته فروغ:موردِ چی؟ من: نمی دونم توضیح نداده دیگه:) فروغ:ببین دیگه با من حرف نزن مامان اجازه نمیده با آدمای مورد دار حرف بزنم من:))))))))))) فروغ:))))))))))
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:38
به دوتا خصوصیت شهره بودم تو فامیل یکی روابط اجتماعی خوب ام و پایه ی خنده و ددر و مهمونی بودنم دومی دست پختم. از وقتی اومدیم اینجا بخاطر زبون نفهمی ام روابط اجتماعی در حد نیش و نشون دادن سری دندون شده. دست پختم گرفتار مواد چینی و آب وروغن مزه دارشون شده ، خبر های خوبی ازش نمیاد. دارم دچار خلا هویتی میشم. خوبه هویت های...
-
1
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 17:18
رها توی بغلام خوابه؛ صورتم زیر گردناش بو میکشم بوی بهشت میده... اون لحظه نمی تونسم بگم من، رها هستم، یا رها، من است. چه خوب بود این بوییدن خودات. موقع شام رعنا کنارم نشسته بود ، بغل ام کرد و گفت مامان دست ات درد نکنه عالی بود...سرم روی شونهاش بود و بیوقفه صورتاش را میبوسیدم....من ، رعنا بودم، یا رعنا، من بود؟!...
-
بی خیالی
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 09:01
به چشمانم نگاه کن این آتش افروخته در مردمان اش را نظاره کن... بی خیال عزیز نه تو موسی هستی و نه من آتش و راهنمایت بیا آخرین سیگار را با هم پک بزنیم ریحان.
-
طور
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 08:47
درتورِ توبودم و تنها بودم چون موسی به طور ِ تنهایی آتش عشق ات همدم ام نگشت اما هم کام ام چرا... ریحان.
-
زمستانه
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 08:44
از معاشقه باد و درخت سماع شاخه پیداست و هو هوی باد در هواست ریحان.