-
مرطوب
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:19
امروز هوا بوی دریا میداد. نسیم خنک و کمی مرطوب منو به یاد کلاردشت انداخت. بوی دریا خیلی ملیح بود... تند تند نفس می کشیدم تا این خیال و مرور خاطرات مدام باشه. May 2, 2013
-
باخت
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:13
وقتی حاکم دله با دست پر خشت فقط میشه باخت داد...
-
رها
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:12
یک روز باید قفسه ی سینه ام رو بشکافم و این دل که هی هوای آزادی داره رو پر و بالش بدم و بره...
-
مرگ
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:10
یکی: گفت بیا ، گفت بمان گفت بخند گفت بمیر آمدم ماندم خندیدم مردم من: می خندم تا به مرگ برسم گویا خنده ها باید تا مرگ...
-
نوشین
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:09
دیشب یکی ازدوستای "تی ای" روی چت م بود. بهش گفتم نوشین دلم می خواد بشین باهات یه دل سیر حرف بزنم. اما کو مجال ؟! گفت: خوب برام بنویس و ای میل کن! گفتم: یکی دو هفته ای هست که دیگه نوشتنم نمی آد:| گفت: چرا؟! گفتم: خسته شدم همه ی نوشته هام با "دلم می خواد " هست دو سه خط که می نویسم بغض می کنم و رهاش...
-
چین دونی
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 06:09
موندم سر دوراهی توی چین بمونم و زبون چینی رو پای نت یاد بگیرم و کلاس زبان انگلیسی برم؟! یا بیام ایران و بشینم پای نت و زبون چینی رو یاد نگیرم و کلاس زبان انگلیسی برم:| پ.ن. برنامه ی من زبون چینیه اما برنامه ریزی برای من روهمسین به شیوه ی اولی انجام داده:|
-
هایکو کتاب 2
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:55
زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش گور به گور #هایکو_کتاب
-
هایکو کتاب 1
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:54
مادام بواری عیش مدام خاستگاه آگاهی #هایکو_کتاب
-
گیر...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:52
بعضی چیزا خوبه تو زندگی چشیده بشه و به یاد بمونه اما نباید نابود کننده باشه یه خاطره ی خوب برای روزهای دلتنگی و تنهایی همین نه بیشتر ر.ن. به خودم که گیرم هنوز
-
ماهی4
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:49
دیروز جلوی در ورودی ساختمان آب ریخته شده بود. مث اینکه بطری رو سرازیر کرده باشی یا پاکت آب زمین خورده باشه . نوع بخش شدن آب روی زمین اینجوری بود. چند تا جا پای گلی هم بود که با هم قاطی شده بود. اما یه جاپای کوچیک مشخص بود. کارت ورود رو زدم ودرباز شد و رد پا ها توی راهرو هم ادامه داشت و به سمت آساسنسور پیچیده شده بود....
-
غروبانه
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:48
خورشید رخ گلگون کرده از شرم برقعی از ابر اشکی از باران شاید حواست پرت شود از عشق اش ریحان.
-
بیا بیا
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:47
موهایی که هوایی دستانت هستند را وعده ی دیدار می دهم پروانه؛هدیه ی صبوریشان است... ریحان.
-
اره -1
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 05:45
شب های جمعه دعای کمیل هست. خوب یه دورهمی هست و یه الزام نانوشته برای حضور . همسین که به بهونه ی کار نرفته و می خواد از من مایه بذارد. من هم یه مراسم رو قبلن رفتم و از اول تا آخرش گریه کردم. اینا فکر کردن برای شهادته اما من برای خودم گریه می کردم که مجبورم بر خلاف میل و عقیده ام اینجا باشم . که حضورم توی این مراسم...
-
تولدانه01
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 06:10
برف مسخره کرد بهار را تو زاییدی ریحان را برگی از دلم لرزید از سرما آخ تنم چه دلگرمه به گرمای آغوشت. ریحان.
-
تولدانه
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 06:04
درد را تو بردی؛ گریه را من اسم را تو گذاشتی؛ فامیل را پدر چه سهم خوبی دارم از این زایش ریحان.
-
قاصدک باش و بیا
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 06:04
بیستوهفت طبقه بالای ِزمین چسبیده به قاب ِپنجره دلتنگیها را مرور میکردم عابربهعابر برکه در خواب بود، ساختمان به تماشایش غرقه. قاصدک سماع می کرد در مقابل. درقلبم نام ِتورا مرور کردم؛ مجنون؛ بیتاب شد برکه؛ بیدار شد ساختمان سر بر آورد از آب قاصدک رفته بود با باد دلدل میکرد اسمت همچنان ریحان.
-
روزگار
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:34
آیینه ای شدم به کوچه ء دنیا که بگذرند آن عکسها ی رنگ به رنگ از برابرم ریحان.
-
مبارزه
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:33
نوازش می کنی دستم را پنجه در پنجه ام محکم می کنی سکوت می کنم و نفس ام به شماره می افتد
-
یه کام سکوت
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:30
سکوت را می کشیدیم ... یک کام تو یک کام من... می خفتیم در آغوش امن... بی هیچ خیال بد... آرزویم را محال کردی... زمزمه می کند چشمانم غصه و قصه و غم... ریحان.
-
یه دوست
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:15
امشب رسولی را ملاقات کردم که رسالت اش آرامش بود و شراب اش ؛ دم نوش و آغوش اش؛ کودکانه و صمیمی
-
دوست دارم
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:14
دوست دارم دوست داشتن ات را می میرم واسه شنیدن اش می بوسم لبانت را موقع گفتن اش غرق می شم در آغوش ات رها می شم در عشق ات ریحان.
-
یاد ایام
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:00
سال هفتادو دو بود پاییز بود هواِی قم هم دلگیر بود دل ِ من هم گیر بود هم پا گیر بود هم نبود اولین بار تو آغوش اش "یاد ایام" ِ شجریان رو شنیدم آخ به قربون اون سوز نی اش آخ که چه سوزاند دلم آخ که هزار پاره شدم به گوشه کوشه ی خاطراتم اشک امانم را برید بی قرار شده بود پرسید چی شده اشک می ریختم و با سر منع اش کردم...
-
نفس نفس خواب
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:58
پاییز باشه هوا سرد باشه بشینی رو مبل یه پتو بندازی رو پاهات بعد خودتو مچاله کنی تو بغل اش و به صدای نفس کشیدن اش گوش بدی و همینجور که از گرمای آغوش اش گرم می شی خوابت ببره
-
نرم نرمک
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:57
به جنگ من بیا خدایانم را قربانیت می کنم تا سلامت بر گردی ریحان
-
دریا - راز
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:52
مرد ی خوابیده در آغوش دریا نقش عشقشان را بر ساحل کودکی با قلب می کشد ریحان.
-
همه می نوشان
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:48
تا کِی من باشم و رازی؟! لب باشد و جامی؟! بخت باشد بی طالع سعدی؟! تا کی دست خواهشم بر دامان حافظ بوکه تفال کند: مژده ای دل زند به نام امم؟! ریحان. فکرکنم خیلی خامه نوشته ام:)
-
قصد قربت
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:40
تمام کفش های دنیا را راه خواهم رفت گر مقصدم آغوش تو باشد...
-
آغوشانه
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:38
تو عاشق می شوی من با مرگ هم آغوش می شوم ریحان.
-
ساعت چهار
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:31
ساعت چهار: کاش اونکه باید می رفت تو بودی تا بدانی دل کندن چه سخته چون برکنم ز سینهی سیمین دوست دل که ایزد نداده است دل آهنین مرا فروغی بسطامی
-
ساعت چهار02
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 19:31
ساعت ِ چهار: آمده بودم دل ِجامانده روی کاناپه را ببرم؛اما جانم جا ماند بر لبانت...