چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

اوباما و ان

همسین ، از اولین سخنرانی‌های انتخاباتی اوباما یه فیلم تحلیلی کوتاه رونشونم داد.
شیوه ی بیان و صحبت کردن اش ونکته هایی که اشاره کرد توی سخنرانی اش  ساده دقیق و تاثیر گذار بود. با فن بیان خوبی ادا شد. 
فیلم دیگه ای هم نشونم داد که خانم *amy cuddy* بادی لنگویج اوباما ورامنی را تحلیل می کرد.
اوباما چهل و چهارمین رییس جمهور آمریکا شد . ینی حداقل پنجاه درصد بعلاوه ی یکنفر از مردم آمریکا فهمیدن اوباما چی می گه و چیکار می خواد بکند.

سخنرانی های احمدی نژاد توی سال هشتادو چهار برای انتخابات مرور می کنم . نه فن بیان نه ونه برنامه ای .فقط جملاتی کوتاه برای مسخره کردن گذشتگان بکار برد و جملات مبهم و کوتاه از مدینه ی فاضله اش گفت.
احمدی نژاد ششمین ریس جمهور ایران شد. با شصت و شش درصد آرا برنده ی انتخابات شد.
ینی شصت و شش درصد مردم عاقل و بالغ جامعه ی من حرف احمدی نژاد رو فهمیدند.


پ.ن. گوزی را به شقیقه ربط دادم اما دوست داشتم برای خودم ثبت کنم دغدغه های ذهن امروزم را.

ناگریز

دیروز ای‌میل بهرنگ اومد.

خوندمش.

نگرانم بود.

می‌دونم که در جام جم‌اش، چیزی در آینده‌ام دیده و نگرانم شده.

به جادویش اعتقاد دارم.

اما نرود هیچ پندی در دل ِنرم ِعاشق.

گفتم: بهرنگ! عاشقان را تجربه ناگریز است.

بوس بغل بدروود

پلنگِ وحشیِ دلم

هوس ِافسانه کرده

کاش روی ِ ماه ات را ببینم



ریحان.

آب و توانی و ناتوانی

رعنا و رویا کوچیک بودن. خونه‌ی ستارخان بودیم. تابستان بود.کمبود آب بود و  جیره بندی شده بود.

همسین مهمون دعوت کرده بود .

دبه های آب و لگن ها و قابلمه ها روپر از آب کردم. بخاطر این که کولر استفاده نکنم همه ی پنجره ها رو باز گذاشته بودم.

غذا رو هم باید خودم درست می کردم.

رویا ممرز میشد و رعنا رو توالت میبردم.

غذا ها رو درست کردم و ظرف های مهمونی رو آماده گذاشتم و کارهای نظافت خونه رو هم روزقبل که نوبت آب مون بود کرده بودم.

مرور اون روز واون خاطره حس توانایی مو زنده می کنم اما در عین حال حس ناتوانی ام رو.

توانایی مهمونی کردن با چهارتا لگن و قابلمه آب...

ناتوانی قانع کردن همسین برای مهمونی نگرفتن...

ختنه - حجاب - غسل

ریحان اگر به چین هم برود با قطع آب مواجه می شود.

چهار روزه آب گرم مجتمع قطع شده. واسه‌ی اردکی مث من که هر روز دوش می گیرم مث شکنجه می مونه.

دو روز اول یه دوش آب سرد دو دقیقه ای گرفتم. اما دیروز و امروز آب گرم کردم و با سیستم لگن و اینا خودمو شستم.

همسین امروز گفت باید دوش بگیرم براش آب گرم کردم و لگن ها رو آب کردم و یواش یواش براش آب ریختم.

آخرین لگن آب رو گفت به ترتیب بریزم تا مثلن غسل کنه... خوب شد به غیر از ختنه که هدیه ی سنت پدرو مادرش هست و حجاب من غسل هم از مسلمونی اش داره