چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

تن

لب بر لب بودیم و زبان بازی می کرد با زبان و لب و دندان.

لب بر لب بودیم و نفس نفس هوس می پیچید توی تن هردو.

دست ات را بردی به شهر ممنوعه...گرمای دست ات و خیسی تن ام، قاطی شدن لب ها و گرمای هوس و نفس...

فقط تونستم عاشقتم را فریاد بزم  با آهی کشدار...

لبانم خشک و تن ام خیس آب و عرق از همه ی اون خواب نفس و هوس و خیسی بین پاا برایم مانده بود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد