خورشید که سلام کرد؛
آب لرزید،
برکه بیدار شد،
خواب ِ گربه تعبیر شد،
ماهی ها حیران ِ جوابِ سوال
ریحان.
جکمن یا جرج کلونی را باید توی ِ مهمونی ببینم و از دیدنش ذوق کنم .آخر مهمونی برم بهش بگم : آقا من شما را خیلی دوست دارم مخصوصن اون چینهای گوشهی چشمتان را؛ وقتی خندید بگم: آره همینها رو، دوست دارم بوسشون کنم.
بغل اش کنم و چین های گوشه ی چشم اش را بوس کنم بعد یه بوس از زیر گردن و در آخر سر بذارم روی سینهاش و عطراش را بو بکشم.
خودم رو ازش جداکنم و خیره با اشتیاق تمام نگاهاش کنم و توی ذهنم چندتا عکس از حضور ولمس دست اش و بوسه هایم بگیرم و دست اش را محکمتر فشاربدم و خداحافظی کنم.