چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

یه کام سکوت

سکوت را می کشیدیم ...
یک کام تو یک کام من...
می خفتیم در آغوش امن...
 بی هیچ خیال بد...
آرزویم را محال کردی...
زمزمه می کند چشمانم غصه و قصه و غم...

ریحان.

یه دوست

امشب
رسولی را ملاقات کردم
که رسالت اش آرامش بود 
و شراب اش ؛ دم نوش
و آغوش اش؛ کودکانه و صمیمی

دوست دارم

دوست دارم 
دوست داشتن ات را
می میرم 
واسه شنیدن اش
می بوسم 
لبانت را موقع گفتن اش
غرق می شم در آغوش ات
رها می شم در عشق ات


ریحان.

نرم نرمک

به جنگ من بیا
خدایانم  را قربانیت می کنم
تا سلامت بر گردی

ریحان

دریا - راز

مرد ی خوابیده در آغوش دریا
نقش عشقشان را
 بر ساحل
کودکی با قلب می کشد


ریحان.