چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

چینی‌بندزن

از باغ ِ ماچین، ریحان ِ خودم می‌چینم.

دوره‌گرد است دلم...

باد به پنجره می‌کوبد؟!

یا

صدای ِتیشه‌ی فرهاد است...

مجنون شوریده گشته؟!

یا

برکه هم‌آغوش ِ ماه ...


می‌پرد خوابِ شیرین از سر

می‌خزد حس لیلی درتن

خواب‌زده به قاب پنجره می‌نشینم

بوف

ناله می‌کند

بخواب ریحان!

نه مجنونی حیران توست

نه فرهادی آواره ات

بادِ مستی تنها؛ 

دوره‌گردی می کند 

بخواب ریحان...


این همه شوریدگی

ای باد!

قصه از چه آغاز کردی؟

که باغ و برکه را

از مجنون تمیزی نیست...


ریحان.

دوست _ تنهایی

از چه بر در می کوبی باد!?
در سرای من
جز خاک ره دوست چیزی نیست...


ریحان.

غروبانه

خورشید رخ گلگون کرده از شرم
برقعی از ابر 
اشکی از باران
شاید حواست پرت شود از عشق اش


ریحان.

بیا بیا

موهایی که هوایی دستانت هستند را 
وعده ی دیدار می دهم
پروانه؛هدیه ی صبوریشان است...

ریحان.